از دریچه ماه

از دریچه ماه

آن روز ها که بچه تر بودم ..

وقتی به "اللهم اغفر لی کل ذنب اذنبته" دعایِ کـــــــمیل می رسیدم...


باران بود که می بارید...

این روز ها که باید آدم تــــــــر شده باشم، اگر حالِ دعـــایی باشد (که نیست!!)، ....


دیگر "کیف تؤلمه النار" هم تـــکانم نمی دهد!

طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی

خسته از طعنه ها....

يكشنبه, ۹ شهریور ۱۳۹۳، ۰۷:۳۴ ب.ظ

حالم خیلی بد بود...

خسته از این طعنه ها...

بی حرمتیا...

مسخره کردنا...

وایسادم رو به قبله...

گفتم...

یا قائم آل محمد (عجل الله تعالی فرجه)...

عشق به یادگاری مادرتون رو...

خودت توی دلم محکمش کن...

عشقی که هیچ کس نتونه از بین ببره...

همین...

من...

اگه هزار بار هم بمیرم...

و دوباره زنده بشم...

نمیتونم بدون اون جایی برم...

آقا جون...

ممنون از لطفتون...

بیا...

تا با یادگاری مادر (سلام الله علیها) بیاییم استقبال...{گمنام}

  • خادم الزهرا

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی