از دریچه ماه

از دریچه ماه

آن روز ها که بچه تر بودم ..

وقتی به "اللهم اغفر لی کل ذنب اذنبته" دعایِ کـــــــمیل می رسیدم...


باران بود که می بارید...

این روز ها که باید آدم تــــــــر شده باشم، اگر حالِ دعـــایی باشد (که نیست!!)، ....


دیگر "کیف تؤلمه النار" هم تـــکانم نمی دهد!

طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی

هی دختر ...

شنبه, ۱۶ فروردين ۱۳۹۳، ۰۷:۵۰ ب.ظ


هشت ساله هستی و جای عروسی عروسک هایت مرگ پدر مادرت را دیده ای

هشت ساله هستی و جای اسب چوبی کنار جنازه ها نشسته ای...

دارم دق میکنم که چشم هایم جرات گریه را هم ندارند!

اشک های تو مرا از خودم یتیم می کند...

کاش دهان نسل مرا گِل بگیرند تا شاید صدای تو به گوش ها برسد

ببخش اگر تو را ندیده میگیرند ؛ وقتی ولنتاینشان را خراب میکنی!

هی دختر...

دیوار حاشا بلند است... حتی اگر روی آن خون ریخته باشد !!!

  • خادم الزهرا

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی